سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایه ها

صفحه خانگی پارسی یار درباره

من میرم

    نظر
  
من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمیشه


خستم از روزای ابری

خیلی سنگینه نگاهت

دوست ندارم تو تابستون

بشینم باز سر راهت

نمی خوام بازم خیالت

قبله ی آرزوهام شه

تو بمون و عاشقای

روی پر غرور و ماهت

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

آره من اونم که گفتم

واسه چشم تو دیوونم

آره من قول داده بودم

تا تهش باهات بمونم

ولی پس دادی نگامو

زیر رگبار غرورت

من فقط یه کم شکستم

خوب نگام کنی همونم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

چمدون رویاهامو

دیگه برداشتم و بستم

دیگه عین اون قدیما

چشاتو نمی پرستم

رخ تو عین یه بازی

منو مات قصه ها کرد

حالا بی اسمم و تنها

پر پاییز و شکستم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

اینی که حالا می بینی

دیگه مجنون چشات نیست

دیگه وقتی نیمه شب شه

نگران لحظه هات نیست

من برام فرقی نداره

که تو باشی یا نباشی

خیلی وقته دیگه نیستی

تو دلم جایی برات نیست

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

از تو هیچ چیزی نمونده

نه نگاهی و نه یادی

من سپردمت به دریا

عین یه موج زیادی

تازه فهمیدم با این عشق

زندگیم چقد تلف شد

تو به جای التماسم

یه گلم بهم ندادی

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمیشه

دیگه از صبر و تحمل

تو دل من خبری نیست

صحبت دشت و جنون و

قصه در به دری نیست

نفسای قیمتی مو

زیر پاهای تو ریختم

پس کو اون هوای تازه

بگو که هیچ اثری نیست

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

باورت بشه دیگه اون

بی گناه ساده نیستم

دیگه اون دختر تنها

با پای پیاده نیستم

دیگه اون دیوونه ای که

وسط آفتاب مرداد

گل سرخای قشنگ و

دس تو می داده نیستم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

فهمیدم سوار رویا

توی قصه هاس همیشه

هر که نازش زیاده

خیلی بی وفاس همیشه

اینو از تو یاد گرفتم

جواب عشقای زیبا

یه جایی تو آسمونا

با خود خداس همیشه

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

من دیگه تو رو نمی خوام

من از عشقت توبه کردم

نه یه بار دو بار و صد بار

صد هزار مرتبه کردم

مث آزادی و زندون

مث پرواز و قفس بود

همه رو با داشتن تو

بد جوری تجربه کردم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه

می رسه به آسمونا

ماجرای تلخ دردم

همشون تقصیر من بود

من خودم بچگی کردم

منتظر نیستی می دونم

اما لطفا باورش کن

این دفه یه فرقی داره

من دیگه بر نمی گردم

من می رم واسه همیشه

چرا باورت نمی شه؟

تاریخ.علمی. جوک

    نظر

بابک پسر ساسان بود و ساسان نام مغی بود که در معبد الهه آناهیتا در استخر خدمت می کرد و گویا ساسان بنا به موقعیت مذهبی خود با زنی از خانواده بازرنگی ازداوج کرد که این ازداوج موقعیت او را مستحکم نمود ? چون از عهد سلوکیان در ایالت پارس چهار حاکم به حکومت مشغول بودند که یکی از خاندانهای معروف بازرنگی ها بودند و بر قسمت بزرگی از پارس تسلط داشتند .

پس از ساسان پسرش بابک جانشین او شد و چون بر مقام وموقعیتش افزوده شد از جانب اردوان پسر نرسی که از شاهان اشکانی بود و در دارابجرد سلطنت داشت به حکومت شهربابک منسوب گشت . بابک پس از به حکومت به سرعت به آبادانی آن مشغول شده چنانکه در آن برای خود قصری بر پا داشت و عنوان شاهی یافت . برخی از مورخین نوشته اند بابک حاکم استخر بود و لقب پادشاه داشت . گروه دیگری نیز  گفته اند  وی حاکــــــــم شهر کوچک « خیر» در نزدیکی اصطهبانات بود . اما آنچه آثار و متون تاریخی شهادت می دهند بابک ابتدا از جانب اردوان به حکومت شهربابک منسوب شد . چنانچه پسرش اردشیر بنا به شهادت مورخین در شهربا بک متولد و نشو و نما یافت .

و اما اردشیر پس از پدر به سرعت قلمرو حکومتی ساسانی را توسعه داد و با تسخیر اراضی مجاور چنان نیروند گشت که بزرگترین فرمانروای پارس را شکست داد و جانشین او شد که پس از این مرکز حکوکتی از شهربابک انتقال یافت
 

 تا کنون در بیشتر کتب تاریخی که نامی از شهربابک برده شده غالبا بنای آن را به اوایل دوران ساسانی نسبت می دهند و وجه تسمیه آن را نیز به بابکان پدر اردشیر بابکان سرسلسله ساسانی که خاستگاه او از این دیار بوده  نسبت می دهند ولی گروهی نیز معتقدند که بابک این شهر را بنا نکرد بلکه نسبت به عمران و آبادی آن همت گذاشت که با مطلب مستند تاریخی ذیل نظر گروه دوم تایید می گردد.

 قبل از ورود به بحث یادآوری می کنیم که سلسله های پادشاهی ایران در قبل از اسلام بدین قرار

 می باشند:

        - پیشدادیان (از حدود5670 سال پ. م. - 3200 سال پ. م.)

      - ایلامیان (بیش از 3200 سال پ. م. - 539 پ.م.)

     - ماد (آغاز قرن هشتم پ. م. - 550 پ. م.)

     - هخامنشیان (559 پ. م. - 330 پ. م.)

     - سلوکیان (330 پ. م. - 129 پ. م.)

     - اشکانیان (256 پ. م. - 224 م.)

     - ساسانیان (224 م. - 652 م.)

کوروش کبیر که از پدر به پار س ها و از مادر به مادها می رسید توانست بزرگترین و قدرتمندترین امپراطوری آن زمان را به پایتختی پاساگارد تشکیل دهد. کوروش دو پسر داشت به نام کامبیز و بردیا.  بعد از کورش کامبیز (کمبوجیه) پسر بزرگتر بر مسند قدرت نشست و  بنا به گفته هرودوت، مورخ یونانی، بردیا در حین شکار در نواحی اطراف شوش کشته شد. کمبوجیه اولین کاری که انجام داد لشکر کشی به مصر ( یکی از استان های ایران) جهت سرکوب شورشیان و جلوگیری از ظلم و ستم به مردم مصر که در حقیقت شهروندان ایران آن روز محسوب می شدند بود. کمبوجیه تنها یک سال حکومت کرد و در حال برگشت از مصر به طرز مرموزی در سرزمین سوریه امروزی کشته شد.
بعد از مرگ کمبوجیه (یا در حین اقامت او در مصر) فردی به نام گئومات که از مردم ماد و طبقه مغ ها بود به پادشاهی رسید. گئومات با استفاده از بی اطلاعی مردم از کشته شدن بردیا خود را بردیا و جانشین کمبوجیه معرفی کرد. ظاهرا گئومات از ناحیه دور از پاساگارد یعنی از نشیرمه که اخیرا در حوالی بم کشف گردیده خروج و حکومت را غصب کرده است. گئومات در حدود 3 سال بر ایران حکومت کرد. بی کفایتی بیش از حد او در اداره امور کشور خانواده های پارسی را به شک وا داشت. 7 تن از 7 خانواده بزرگ پارسی بر او شوریدند و سر انجام توانستند حکومت را از او بگیرند و بار دیگر حکومت به دست پارس ها افتاد. از این 7 تن داریوش اول پسر ویشتاسب به حکومت رسید و سلسله هخامنشیان را به مرکزیت تخت جمشید تداوم بخشید. در زمان داریوش که مرزهای امپراطوری ایران علاوه بر گستره وسیعی از آسیا و آفریقا به شبه زیره بالکان و قلب اروپا هم رسید.

غرض از آوردن این مقدمه گذرا این بود که یک شمای کلی از وضعیت سیاسی ایران در 500 سال قبل از میلاد مسیح در ذهن خواننده تداعی و سپس به بحث و بررسی پیرامون خبری که چندی پیش در خبرگزاری ها منتشر شد پرداخته شود.  

تیتر این خبر کشف شهر هخامنشی نشریمه در بم می باشد ولی در متن آن به عباراتی نظیر آمدن نام شوروشه (سروشک) که یکی از روستاهای امروزی شهربابک است در گل نبشته های تخت جمشید است بر می خوریم و حتی ذکر گردیده که کرکیش از فرمانروایان نامدار آن زمان و فرمانروای ایالت کرمان به مرکزیت نشریمه اهل این منطقه بوده است. قسمتی از این خبر عینا نقل می گردد:

باستانشناسان اعتقاد دارند یافتن مکان پیشیاوودا(نشیرمه) در ارتباط با سالهای راز آلود اواخر پادشاهی کمبوجیه و سال های پر آشوب پس از آن، از اهمیتی بسزا برخوردار است زیرا می تواند رویکرد ما را در تفسیرهای رایج تغییر داده و به اصلاح بخشی از تاریخ تاریک اوایل دوره هخامنشی و چگونگی تغییر سلطنت از دودمان کورش به خاندان داریوش یاری می رساند.
بررسی های "نرگس احمدی"، "شهرام زارع" و "محمدتقی عطایی" روی محوطه بزرگ کشف شده از دوره هخامنشی در منطقه بم نشان داد با توجه به وسعت قابل توجه محوطه، این مکان شهری بوده که دست کم وسعت آن به 42 هکتار می رسیده است.
"محمدتقی عطایی"، باستانشناس و عضو پایگاه پژوهشی بم در گفتگو با میراث خبر گفت: «به احتمال بسیار زیاد شکل گیری و بقایای این شهر وابسته به فناوری قنات بوده است. به نظر  می رسد که این محوطه بزرگ با شهر نشیرمه (پیشیاوودا) دوره هخامنشی منطبق باشد.» حدود سرزمین کرمان دوره هخامنشی تا حد زیادی با استان کرمان امروزی مطابق دارد.

به گفته این باستان شناس بر اساس گل نبشته های تخت جمشید سه مکان یا شهر در کرمان زمین نامبردارتر بوده اند. این سه عبارتند از "کورمان"، "شوروشه" و "نشیرمه".
عطایی افزود: « در یکی از گلنبشته ها از جایی به نام "پوروش" نام برده شده که شخصی به نام "کرکیش" شهربان آنجا بوده است. اگر چه نام کرکیش در ارتباط با پوروش در یک متن آمده اما او شخصیتی نامبردار بوده و نامش در بیش از 100 متن دیگر آمده است. البته کرکیش می توانسته نام چندین شخصیت در دوره هخامنشی بوده باشد. ظاهرا چنین نیز بوده است. در میان اثر مهر گلنبشته های باروی تخت جمشید، اثر مهر فاخری برجای مانده که به شخصیت های معتبری تعلق داشته است. این مهر نخست توسط کرکیش طی سال های پانزدهم تا نوزدهم سپس توسط شخص دیگر بنام "شهر دیو" در طول سال های بیستم تا بیست و ششم پادشاهی داریوش بزرگ استفاده شده است. اما این کرکیش که از مهر استفاده می کرده با کرکیشی که شهربان "پوروش" بوده متفاوت است. زیرا می توانیم گل نبشته های دیگری را در ارتباط با او مطرح کنیم که شاید نام وی را بر خود ندارند. وی در سال های نوزدهم تا بیشت و هشتم پادشاهی داریوش اول عهده دار این سمت بوده است.»
وی گفت: «طبق این گل نبشته ها، کرکیش با مهر ویژه اش با سرزمین پوروش پیوند می خورد و چون او شهربان آنجا بوده، به همین دلیل احتمالا در هر مکان دیگری نیز که دیده شود آنجا نیز جزء حوزه اداری او، پوروش بوده است. پوروش را در شرق پارس می جویند که مرکزش کورمان بوده. کورمان هم صورت ایلامی واژه پارسی باستان کرمان است. در شهر کرمان هنوز می توان شواهدی از دوره هخامنشی یافت. در این شهر بر ستیغ و اطراف دو کوه کم ارتفاع نزدیک به هم که کاملا بر شهر مشرفند، بقایای دو دژ به نام های قلعه دختر و قلعه اردشیر وجود دارد. ظاهرا در قلعه دختر سفال هایی از دوره هخامنشی دیده شده است. کرکیش احتمالا در کورمان اقامت داشت، دست کم اینکه در متنی، رفتن او به آنجا تایید شده است.»
جایگاه بعدی شوروشه است. این مکان که گاهی به صورت سروشه نیز خوانده شده تاکنون مکانیابی نشده است. با وجود این ممکن است گفتهای از "ابن خردادبه "، مورخ راهگشا باشد. او ضمن توصیف شهرهای میان راه شیراز تا کرمان از جایی به نام سروشک نام می برد که ممکن است جایگزین سوروشه(سروشه) دوره هخامنشی شده باشد. مسیری را که "ابن خرداد به" باز می گوید از شیراز شروع می شده و پس از گذر از شمال دریاچه تشک به شهر بابک می رسیده است. در این میان صاهک این خردابه به چاهک امروز در همان مسیر قابل انطباق بوده و شهر بابک هنوز هم پابرجاست.
عطایی می گوید: « سروشک هم جایی میان این دو قرار داشته است. سروشک، امروزه وجود ندارد و به نظر می رسد که در قرون اولیه اسلامی متروک شده باشد. شاید بتوان سروشک را جایی در حوالی شهر هرات که امروز تنها شهر میان چاهک و شهربابک است، پیدا کرد. با همه این اوصاف، این فرضیه بعدها باید در بررسی های باستان شناختی آزموده شود. در هر حال کرکیش در دو متن به سوی شوروشه (سروشه) روان بوده است. جالب توجه است که او هر دو بار، در ماه یازدهم سال به شوروشه (سروشه) می رفته است. همچنین بر اساس متن گلنبشته، کرکیش اهل شوروشه و بنابراین پوروشی بوده است.»
 

عطایی درباره سومین جایگاه یعنی نشیرمه گفت: «درباره این شهر اطلاعات بیشتری در اختیار داریم. کرکیش در ماه دوازدهم سال بیست و سوم در تخت جمشید بوده و در متنی او در حال دریافت جیره هایی در ارتباط با مکانی به نام" نشیرمنو" است. به این ترتیب نشیرمنو نیز باید جایی در شهربانی پوروش بوده باشد.»

و اما غرض از نوشتن این مرقومه این بود که به آقای عطایی و سایر باستان شناسان زحمتکش که عنوان نموده اند "سروشک، امروزه وجود ندارد و به نظر می رسد که در قرون اولیه اسلامی متروک شده باشد"  بگوییم که سروشک (سروشه) گل نبشته های تخت جمشید  هنوز هم پا برجا و در شمال شرقی شهربابک واقع شده لیکن کسانی که در کرمان نان میراث فرهنگی را می خورند زحمت بررسی و کاوش پیرامون شهربابک و توابع آن که درحقیقت یادگار دوران های اولیه زیست و تمدن بشری هستند را به خود نمی دهند و چه بسا در آینده منطقه ای را در شهرستان دیگری کشف و اعلام شود  این همان سایت باستانی سروشک است که در متون هخامنشی آمده است!

 

محمد     زاده رحمانی

 عکسهای جالب از اماکن توریستی شهربابک

 

< type="text/java">

 

بیشتر مورخین بنای شهربابک را

 

به بابک پدر اردشیر ساسانی نسبت می دهند . ولی اینکه از قبل نیز ابادی در این ملک بوده یا نه اطلاع دقیقی در دست نیست .
 احمدعلی وزیری صاحب تاریخ کرمان می نویسد: ((…چون  محل نشو و نمای اردشیر، شهر بابک کرمان بوده و به این جهت در ابادانی این مملکت سعی بلیغ میفرمود
3.)) و در جایی دیگردرکتاب جغرافیای کرمان اورده است: ((…شهربابک از ابنیه بابک پدر مادر اردشیر بابکان است .که اول پادشاه طبقه ساسانیان بود و ملوک الطوایف رابرانداخت.درزمان ملوک الطوایف که  اردوان پسرنرسی ازطبقه اشکانی دردارابجرد سلطنت داشت ، این شهر رابنانهاده ودارالحکومه قرار داد. و در اینجا دختر خود را به ساسان بداد و اردشیر متولد شد. واین شهر از همه شهرهای کرمان اقدم است.))

آنچه از مجموع اظهار نظر تاریخ نویسان بر می اید ، اوج عمران و ابادانی شهربابک دردوران حکومت ساسانیان بوده و اسامی قنوات ، دهات و روستاها مانند مهرگرد?شمشیرگرد?روزبه آباد?بوذرجمهر ? کوشک مردان? و کوشک برزی و دیگر نامهایی که از دوران باستان به یادگار مانده و همه نامهای وزراء و سلاطین ایرانی دوران ساسانی را بر خود دارند و همچنین می توان به آثار و آتشکده ها و قصرهایی که در اطراف شهر باقی مانده اشاره کرد . نیز حکایت از همان زمان دارند . حتی اظهار نظر شواهد محلی نیز با نظر تاریخ نویسان هماهنگی دارد. مثلا درجنوب شهر بابک گود لشکر کش را محل جنگ معروف اردشیر ساسانی و اردوان پنجم میدانندکه به شکست اردوان میانجامد و باعث ایجاد سلسله ساسانی می گردد. اثار دیگری نیز وجود دارد که عمران و ابادانی این ولایت را به قبل از ساسانیان میرساند.از جمله روستای میمند ، معبد اوستا در کوه پیش اوستا و اتشکده اذربغ در کهتوکرهاو…

 این شهر در زمان ظهور حضرت زرتشت شهری اباد بوده ودارای اتشکده بزرگ و مشهوری بوده است که اتش اتشکده یزد را از این اتشکده که بر روی تل خاکستر کنونی قرار داشته برده اند.خصوصاْ که بابک سمت روحانی هم در دین زرتشت داشته و از این تاریخ یعنی دوران حکومت بابک ? شهربابک مرکز دارالحکومتی ساسانی قرار گرفت و رونقی بسزا یافت و چون شاهان ساسانی پس از آبادانی هر شهری نام خود را بر آن می نهادند از این پس شهربابک بدین نام خوانده شد که هنوز هم باقی است .

 

 در تاریخ مروج الذهب نوشته شده ، قباد پدرانوشیروان پس از کناره گیری از سلطنت برای عبادت به اتشکده شهربابک رفت و دو حکیم بزرگوار بنام بوذرجمهر و بزرگمهر برای دیدار او به شهربابک امدند ودو مزرعه بنامهای مهرجرد و بوذرجمهر و نیز دو قلعه (کوشک) مستحکم در دو طرف راه کرمان به فارس که در ان زمان از شهربابک میگذشته ، ساختند که در حال حاضر بنام کوشک مردان و کوشک بُرزی از اثار ان دو قلعه یاد میشود.

 به استناد نوشته استاد باستانی پاریزی  و شواهد دیگر: ((…اینکه سلسله ساسانیان شهربابکی بوده اند و ساسان رئیس قبیله ای از عشایر منطقه "خور" شهربابک یعنی مزرعه "مرائ خبر" بوده و پسرش بابک وقتی به صدارت میرسد ، در مرحله اول بر دو منطقه یزدو کرمان تسلط پیدا میکند و چون زادگاه پدرش ساسان موبد عشایر ، مرائ خبر بود ، در همان بدو ریاستش این شهر را که امروز شهربابک است و در حمله اسکندر مقدونی ویران شده بود ، مرمت میکند و از ان زمان است که شهر سمنکان ویران شده و بنام بابک نامگذاری وبه شهربابک مشهور گردیده است.))

 به هر حال اثار و شواهد و دلائل ، حاکی از انست که سابقه تاریخی این شهر حتی به قبل از دوره ساسانیان نیز رسانیده شده است. و بنا به قولی این شهر نامش سمنکان بوده که فردوسی نیز از ان یاد کرده و مادر سهراب را دختر پادشاه سمنکان دانسته است.

 تا حدودی می توان گفت که مطالب فوق از صحت برخوردار باشند زیرا دو عامل اصلی باعث از بین رفتن این اثار ارزشمند با توجه به وضعیت اقلیمی منطقه در شهربابک گردیده است :

الف )  هجوم اجانب قبل از اسلام و قبل از ساسانیان مانند حمله اسکندر مقدونی و بعد از اسلام هم مغول ، بنی امیه ، بنی عباس ، محمود افغان  و .  .  .

ب) حوادث جوی مانند زلزله ها و بارانهای سیل آسا و طوفانهای سهمگین به واسطه آبرفتی بودن منطقه و .  .  .


 

                  

نمای داخلی حسنیه میمند کنده شده در دل کوه

 

و اما در مورد نام و وجه تسمیه شهربابک

 چنانکه گذشت چون حکومت شهربابک به بابک سپرده شده و وی به آبادانی آن همت گماشت نام خود را بر آن نهاد و شهربابک خوانده شد که امروز بسیاری از مورخین و محققان این نکته را تائید می کنند . مثلاْ علی اکبر دهخدا در لغت نامه خود می نویسد : شهربابک شهری است که به بابک پدر اردشیر مؤسس سلسله سلاطین ساسانی منسوب است و از توابع کرمان شمرده شده و هنوز باقی است . و یا حمدالله مستوفی در کتاب نزهةالقلوب خود می نویسد : شهربابک منسوب به بابــک  جد مادری اردشیر بابکان بوده از اقا لیم سیمّ بوده و از شیراز تا شهربابک شصت و هفت فرسنگ است .

موقعیت شهربابک در دوران حکومت ساسانی

تا شود شاد شیده از بهرام          شهربابک به شیده دادتمام

 

این بیت نظامی بیانگر شهرت و آوازه پر رونق شهربابک در آن زمان بوده است . شهری نیکو ? پر رونق و زیبا ? اما در اینجا این سؤال مطرح است که چرا شهربابک در موقعیت حکومتی آن زمان قابل توجه و اهمیت بوده و چرا بابک به حکومت آن منسوب شد؟

در این مورد باید بگوئیم که مادر بابک از خاندانهای قدرتمند حکومتی آن زمان بوده و شهربابک هم منطقه ای بود در مجاورت فارس مرکز حکومتی آن زمان و در گذرگاه و محل عبور فارس به کرمان و سیستان که در این گذرگاه منطقه ای آبادتر و کوتاهتر از شهربابک به فارس نبود ? بنا براین نرسی به سبب این موقعیت حکومت شهربابک را به بابک داد تا هم موقعیت خود را مستحکم کند و هم سرحدات و متصرفات خود را ایمن سازد ? زیرا بابک دارای موقعیت خوبی در میان روحانیون زرتشتی بود و پس از بابک نیز پسرش اردشیر از شهربابک به توسعه متصرفات خود پرداخت و کرمان را متصرف شد . با توجه به آنچه گفته شد شهربابک در روزگار ساسانی دارای موقعیت ویژه ارتباطی و تجاری در سرحدات فارس به کرمان و سیستان بود که علاوه بر اینها محل ییلاقی و شکارگاهی مناسب برای اعیان و شاهزادگان محسوب می شد . چنانکه بهرام گور پادشاه معروف ساسانی شکار گاهی در حوالی شهربابک داشته و امروزه در مجاور روستای استبرق محلی معروف به گود بهرام داریم که معروف است و بهرام در مجاورت همین منطقه یعنی سرحدات فارس و در قطروئیه که امروز از توابع نی ریز است دژی بزرگ داشته و امروز هم بقایای آن بنام قلعه بهرام معروف است .

مطالب بیان شده در مورد تاریخ شهربابک  از کتاب استاد محترم منصور عزیزی در کتاب تاریخ وفرهنگ شهربابک می باشد و از آنجا که بدلیل کمبود فضا در وبلاگ نمی توانیم تاریخ شهربابک را در دوران بعد از حکومت ساسانیان بطور کامل  بیان کنیم لذا علاقمندان می توانند به کتاب تاریخ و فرهنگ شهربابک و کتاب شهربابک سرزمین فیروزه  از انتشارات مرکز کرمان شناسی مراجعه نمایند .انشاءالله  بزودی در رابطه با تاریخ شهربابک مطالب بیشتری در اختیار شما قرار خواهد گرفت < type="text/java">

< type="text/java">

مراحل تکامل عشق

    نظر

عشـق مـیـان دو فـرد طــی چنـــدین مرحله متفاوت تکامل
می یـابد که به مـنـظور بــقای عشق هر کدام ازاین مراحل
اهمیت خاص خود را دارا میباشد این مراحل شامل:

مجذوب شدن، دلربایی، هوس (اشتیاق مفرط)، صمیمیت
و تعهد است:

 


1- مرحله مجذوب شدن
واکنــش مـثـبـت نسـبت به یک شخص است که خود به دو
مرحله تقسیم بندی میگردد:

* مجذوب شدن فیزیکی: هنگامــی روی مــــی دهد که
جـسم شمـا نــــسبت به یک شخص از خود واکنش نشان
میدهد. واکنشهایی همچون: افزایش ضربان قلب، افزایش درجه حرارت بدن، تعریق کف دستها و دلهرگی. این مرحله سطحی ترین و ابتدایی ترین مرحله عشق میباشد اما در عین حال یکی از قدرتمند ترین عوامل است.

* مجذوب شدن عاطفی: هنگامی که اوضاع و احوال مساعد و مطلوب باشد شکل میگیرد. پس از آنکه شما از لحاظ فیزیکی مجذوب شخصی گردید سپس باب گفتگو را با وی خواهید گشود و اگر متوجه شدید که اشتراکاتی با یکدیگر دارا میباشید از قبیل سرگرمیها، طرز تفکر، ایدئولوژی، شغل، تحصیلات، علایق و دیگر زمینه های مشترک سپس از لحاظ احساسی مجذوب یکدیگر خواهید گشت.

همچنین مجذوب شدن از لحاظ عاطفی حتی میتواند در فقدان مجذوب شدن از لحاظ فیزیکی نیز به وقوع بپیوندد. در این صورت پیوند و رابطه مستحکم تری ممکن است میان دو فرد ملاقات کننده پدید آید. زیرا پیشداوریها و پیش فرضهای مبتنی بر ظاهر فیزیکی دیگر وجود نخواهند داشت.



2-دلربایی
در اصل به عمل تلاش برای تاثیرگذاری و جلب توجه و نظر فردی دیگر توسط توجه متقابل و اهدای هدایا و غیره اطلاق میگردد. دلربایی نیز دو قسم است:
 


دلربایی خودخواهانه و دلربایی غیر خودخواهانه و با خلوص نیت.


دلربایی خود خواهانه: هنگامی روی میدهد که شما اقدام به اعمال رمانتیک میزنید صرفا بمنظور منفعت شخصیی خودتان. مانند هدیه دادن برای تحت تاثیر قرار دادن شریک خود. در واقع شما دلربایی را بعنوان یک آلت و به عنوان معامله بکار میبرید.


دلربایی خالصانه:هنگامی روی میدهد که شما تنها برای دلخوشی و لذت شریکتان دست به اعمال رمانتیک میزنید. شما نیز تنها از خوشحالی و لذت شریک خود ابراز خوشنودی میکنید.

دلربایی (و یا عشق) خودخواهانه خیلی زود به سردی گراییده و زایل میگردد. اما دلربایی ( و یا عشق) عاری از هر گونه خودخواهی تداوم خواهد یافت. از آنجایی که دلربایی و رمانتیک بودن یک عمل میباشد بسیاری از افراد که مدت زیادی را با یکدیگر گذرانده اند آن را به دست فراموشی میسپارند اما با تلاش آگاهانه قادر خواهند بود شعله های آن را مجددا افروخته سازند.



3- مرحله هوس(اشتیاق مفرط)
آرزوی داشتن فردی، تا آن حد که جدایی از آن فرد غیر ممکن میگردد. این هنگامی است که رابطه احساسی مبدل به رابطه فیزیکی میگردد. این مرحله بسیار حائز اهمیت است. این مرحله لحظه ای است که رابطه به یک دو راهی منشعب میگردد که دو فرد میباید یکی از آن دو راه را برای ادامه مسیر برگزینند: یک راه که به تباهی می انجامد و مسیر دیگر که به مرحله والاتر منتهی میگردد.



4- مرحله صمیمیت
به یک ارتباط تنگاتنگ و بسیار نزدیک اطلاق میگردد. دو فرد افکار، عقاید، احساسات و رویاهایشان را با یکدیگر قسمت میکنند. در یک صمیمت حقیقی چیزی برای پنهان ساختن از یکدیگر وجود نخواهد داشت. صمیمیت یک پدیده ناگهانی نبوده بلکه یک روند تدریجی و پیشرونده میباشد که هیچگاه متوقف نمیگردد. هرگاه صمیمیت در یک رابطه وجود نداشته باشد ممکن است آن رابطه برای مدتی دوام بیاورد اما همیشگی نخواهد بود.



5- مرحله تعهد
به التزام برای صادق و وفادار ماندن به همسر خود در سراسر سختیها و خوشیهای زندگی اطلاق میگردد. اگر شما قادر بوده اید تا این مرحله از عشق پیشروی کنید پس چرا میخواهید به همه چیز پشت پا بزنید؟ به یکدیگر گوش دهید، با یکدیگر سازش کنید و به خاطر داشته باشید که برای دستیابی به این مرحله و موفقیت مسیر دشواری را پیموده اید. بنابراین قدر جایگاه خود را بدانید.


 


عشق

    نظر

من گریه عاشقان را می فهمم

 

نامردی این زمانه را می فهمم

 

عاشق شده ام ..................

هم عشق و هم بهانه را میفهمم

تو را همچون بهاران دوست دارم

تو را همچون برف و باران می پرستم

تو را از جان و مال می پرستم

تویی در خاطرم هر جا که هستم 


 


دوستدار شما : سامان         


 


  

 


 


هر روز, روز تولد توست

    نظر

هر روز , روز تولد توست اگر واقعا آن روز را به نفع خودت تغییر دهی!

 

تاریخ تولد فقط یک وسیله ایست که فراموش نکنی آمدنت را!

 

هر روز........ روز تولد توست........روز من.......روز ما

 

من در هر سپیده دم به دنیا می آیم و با هزاران هزار امید , هزاران نوید و هزار عشق به ساعت و لحظه ای که در آنم می اندیشم.

 

و هر شب از دنیا میروم با هزاران نوید برای سلامتی که داشتم و سعادتی که دارم که در چنین آرامشی , در چنین سکوتی به عشق وجودم فکر می کنم و خود را متعلق به کسی به وجودی بدانم که بی او هیچ و با او همه چیز هستم!

 

و شاهد تک تک لحظه های عاشقانه باشم!

 

                           روز تولدت را تبریک می گویم! روز تو