در باغها نمیروید!!!
عشق در باغها نمیروید، عشق در بازار فروخته نمیشود،
هر آن کو میطلبدش، شاه یا گدا، سرش را میدهد تا بستاندش.
در دنیای عشق هیچ فرقی بین شاه و گدا نیست. جایی که عشق
مطرح است، فقر و اشرافیت معنا ندارد. در عشق، شاه و گدا
یکسانند. تنها یک راه برای دستیابی به عشق وجود دارد، کسی
که عشق را میطلبد سرش را می دهد تا به دستش آورد.
هر که عشق را می خواهد باید بی خود شود. باید خودش را
قربانی کند. باید غرورش، منیتش، بودنش، خودنمائی اش و
نفسش را قربانی کند. هرگز عشق در شما متولد نمی شود،
تا مهیای از دست دادن سر خود نشوید. در این فدا کردن دو
بعد وجود دارد: اول نابودی و دور ریختن غرور و منیت
شماست، که جایگاهش در سر شما می باشد. برای همین
است که غالبا توصیه می شود که سرتان را بالا بگیرید،
وقتی به کسی اهانت می کنید، به او نشان می دهید که کسی
هستید، و او را وادار می کنید که سرش را خم کند. سر
سمبل غرور و منیت است. وقتی که نفست را دادی، دیگر
فرقی نمی کند که شاه باشی یا گدا، سفید باشی یا سیاه،
آن وقت است که می توانی خودت را لبریز از عشق کنی.